کد مطلب:106663 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159

نامه 039-به عمروعاص











[صفحه 138]

از نامه های امام (ع) به عمرو بن عاص پس تو ای عمرو، دین خود را پیرو دنیای كسی قرار دادی كه گمراهی او آشكار و پرده ی حیایش دریده است، او در محفل خود به افراد بزرگوار بدگویی می كند و در اثر معاشرت خود، دانا را به نادانی می كشد، تو از پی چنین كسی رفتی و به بخشش او چشم طمع دوختی، مانند دنباله روی سگ از شیر، كه به چنگالهای او چشم دارد و منتظر است تا از پس مانده ی طعمه اش چیزی به سوی او بیندازد، پس دنیا و آخرت خود را به باد دادی! در صورتی كه اگر به حق چنگ زده بودی، به آنچه می خواستی می رسیدی، حال اگر خداوند مرا بر تو و بر پسر ابوسفیان پیروز گرداند، شما را به كیفر اعمالتان می رسانم، و اگر شما مرا ناتوان ساختید و به جا ماندید، پس آنچه پیش روی شماست (عذاب اخروی) برای شما بدتر است. و درود بر شایستگان. می گویم (ابن میثم): بنا به روایتی، این نامه بیش از این آمده است، و آغاز آن چنین است: از بنده ی خدا علی، امیرمومنان، به ناخلف فرزند ناخلف، عمرو بن عاص، دشنام گوی حضرت محمد و خاندان او، هم در زمان جاهلیت و هم در اسلام، درود بر پیروان هدایت، اما بعد، تو مردانگی خود را به خاطر مردی تبهكار پرده دریده از دست دادی

، مردی كه در محفلش به شخص بزرگوار توهین می كند و در اثر معاشرتش، شخص بردبار را به نادانی می كشد، پس قلب تو پیرو قلب او گشته است چنان كه باطن و سرشت تو هم سرشت اوست. در نتیجه دینداری، امانتداری، دنیا و آخرتت را به باد داد و خداوند از باطن تو آگاه است. پس تو هم چون گرگی كه به دنبال شیر حركت می كند، به هنگام تاریكی شب از او می خواهد پایمالش نكند. تو چگونه از دست مقدرات خلاص می شوی، در صورتی كه اگر در پی حق بودی، به آنچه آرزو داشتی می رسیدی، و حق، خود، راهنمای كسی است كه به آن پایبند باشد. و اگر خداوند مرا بر تو و پسر (هند) جگرخوار پیروز گرداند، شما را به كسانی ملحق سازم كه خداوند آنها را در حال جهل و گمراهی قریش در زمان پیامبر خدا (ص) هلاك كرد، و اگر شما مرا مغلوب ساختید و یا پس از من ماندید، خداوند شما را كفایت كند، و انتقام و كیفر خاص او شما را بس است. نامه بر محور سرزنش عمرو، به سبب پیروی او از معاویه در راه باطل و متنفر ساختن او از آن حالتی كه دارد و مورد تهدید قرار دادن آنان به خاطر این كار است. معنای قرار دادن عمرو، دین خود را تابع دنیای معاویه آن است كه وی دین خود را در راه رضای معاویه هرطور كه او در راه

رسیدن به دنیایش بخواهد، صرف می كند. چنان كه قبلا به فروختن او دین خود را به طمع ریاست مصر، در مصاف با علی (ع) اشاره كردیم. آنگاه امام (ع)، معاویه را با داشتن چهار صفت و با اظهار نهایت بیزاری از او، نكوهش كرده است: یكی آن كه: گمراهی آشكار و انحراف معاویه از راه خدا واضحتر از آن است كه نیازی به توضیح داشته باشد. دوم: پرده دریده بودن معاویه، این مطلب مشهور است كه معاویه خود پرده ی دین خدا را دریده و نسبت به دین خدا بی اعتنا و بی بند و بار بود، شب نشینی و همنشینانی در بیهودگی و هرزه گری و باده گساری و آوازه خوانی داشت، البته در زمان عمر، از ترس او، این كارها را پنهان می داشت، تنها جامه ی ابریشمی و حریر می پوشید و از ظروف طلا و نقره استفاده می كرد، اما در زمان عثمان، بی شرمی را به نهایت رساند، موقعی كه در برابر حضرت علی (ع) قیام كرد به خاطر احتیاج به گمراه سازی و فریب مردم به وسیله ی تظاهر به دینداری، ابهت و وقاری تصنعا به خود گرفت. سوم: در مجلس خود شخص بزرگوار را به زشتی و پستی می كشاند، توضیح این كه، كریم كسی است كه خویشتندار باشد و خود را از پستیهایی كه باعث بی آبرویی است بركنار دارد، در صورتی كه مجلس معاویه پ

ر از افراد بنی امیه و آكنده از زشتیهای آنها بود، و همنشینی هر شخص بزرگوار با آنها باعث ارتباط آن نیكنام با آنها و اختلاطش بدانها بود، و این خود سبب پستی و بدنامی او می شد. چهارم: معاویه در مصاحبتها، هر شخص بردبار را به گمراهی می كشانید، توضیح آن كه رسم او و همه ی بنی امیه ناسزاگویی به بنی هاشم و تهمت زدن بدانها و نام بردن از اسلام، و نیش زدن به آن بود، هر چند كه در ظاهر خودشان را وابسته به اسلام می دانستند، اما این خود از جمله چیزهایی بود كه انسان بردبار را ناراحت می كرد و اندیشه ی او را به هنگام آمیزش با آنان و شنیدن سخنان آنها، متزلزل می گرداند و به تیرگی و بی خردی می كشاند. این سخن امام، كه عمروعاص از روش معاویه پیروی می كند، كنایه از، متابعت او از كارهای معاویه است. و عبارت: و طلبت فضله: (در پی بخشش او بودی)، اشاره دارد به هدف عمروعاص از پیروی معاویه، امام (ع) پیروی او از معاویه را تشبیه به پیروی سگ از شیر كرده است تا او را تحقیر كند و از عملش متنفر سازد و به وجه شبه در عبارت: یلوذ... فریسته چشم طمع دارد... طعمه اش اشاره كرده و منظورش این است كه پیروی عمروعاص از معاویه از روی پستی و بی ارزشی و دون همتی

و به خاطر آنست كه طمع دارد معاویه از پسمانده ی مالش چیزی به او ببخشد. و این چشمداشت از وی مثل پیروی سگ از شیر است، و این تشبیه نهایت نفرت و زشتی كار را به عمرو- اگر او شخصیتی داشت!- می رساند. آنگاه عمرو را از پیامدهای این پیروی آگاه ساخته با این عبارت: دنیا و آخرتت را به باد دادی، مقصود امام (ع) از دنیای عمرو، آن چیزهاییست كه به وسیله آنها می توانست به زندگی خود ادامه دهد از قبیل روزی و بخشش حلال به نحوی كه با آرامش خاطر، به دور از جنگهایی كه در صفین با آنها مواجه شد و بدون ترس و بیمهایی كه در نتیجه ی همراهی با معاویه دچار آنها شد، از آنها بهره مند شود، و همینها حقیقت دنیایی اند، زیرا هدف از دنیا كامیابی و بهره برداری است و عمرو به هیچ كدام از اینها دست نیافت، و اما به باد رفتن آخرتش كه روشن و آشكار است. مقصود از این سخن امام (ع): و لو بالحق اخذت... طلبت اگر به حق چنگ می زدی... می خواستی جذب عمروعاص به جانب حق و تشویق اوست در یادآوری آنچه لازمه ی حق است و دست یافتن وی به خواسته های خود از دنیا و آخرت بدیهی است كه اگر عمروعاص همراه حق بود به دنیای خود به طور كامل و به درجات عالی آخرت می رسید. گفته ی امام: فان

یمكننی الله... (اگر خداوند مرا پیروز گرداند تا آخر) تهدید به عذاب آخرت است كه هر كدام از دو نقیض (چه امام پیروز شود و یا نشود) آن عذاب حتمی است، و این عذاب یا به وسیله ی امام (ع)- به فرض پیروزی امام بر آنان- به صورت كیفر عملی است كه آنها قبلا معصیت خدا را كرده اند، و یا از جانب خدا در آخرت است- به فرض این كه آنها امام (ع) را ناتوان سازند و خود پس از آن حضرت باقی بمانند- كه همان عذاب آتش دوزخ خواهد بود. و امام (ع) بدین مطلب در این گفتار اشاره كرده است: پس آنچه در پیش روی شماست، برای شما بدتر است، به دلیل قول خدای تعالی: و لعذاب الاخره اشد و ابقی. كلمه ی امام (پیش رو) را استعاره برای آخرت آورده است، به لحاظ پیشواز مردم از آخرت و توجه آنها به آخرت، توفیق از جانب خداست.


صفحه 138.